کد مطلب:121978 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:276

ذکر ولادت امام حسن
محدثین سنی و شیعی و مورخین عرب و عجم در ولادت امام حسن علیه السلام بخلاف یكدیگر سخن كرده اند جماعتی سال زفاف فاطمه علیهاالسلام را با امیرالمؤمنین علی علیه السلام در سال او هجرت و میلاد حسن را در سال دوم دانسته اند و گروهی زفاف فاطمه را در سال دوم و میلاد حسن را در سال سیم گفته اند و نیز روایتی هست كه در چهارم هجری متولد شده. آنچه من بنده از این احادیث گوناگون اجتهاد كرده ام و اختیار نموده ام اینست كه رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز دوشنبه دوازدهم شهر ربیع الاول وارد مدینه طیبه شد و زفاف فاطمه با امیرالمؤمنین علیهماالسلام در ششم شهر ذیحجه سال اول هجرت بود و میلاد امام حسن علیه السلام در روز سه شنبه نیمه ی شهر رمضان در سال دوم هجری بود و العلم عندالله.

و قابله آن حضرت سلمی بنت عمیس بود این كه در بسیاری از كتب قابله آن حصرت را اسماء بنت عمیس نوشته اند بنزدیك من استوار نیفتد زیرا كه اسماء بنت عمیس بعد از فتح خیبر در خدمت شوهرش جعفر طیار از حبشه بمدینه آمد و من بنده شرح ورود ایشان را به مدینه در كتاب رسول خدا در یوم فتح خیبر بنگاشتم و



[ صفحه 120]



نسب اسماء بنت عمیس و خواهرش سلمی و عشیرت ایشان را و شوهر هر یك از خواهران را با اولاد و احفاد مرقوم داشتم تا معلوم باشد كه در زفاف فاطمه علیهاالسلام اسماء بنت عمیس حاضر نبود بلكه خواهرش سلمی حاضر شد.

بالجمله سلمی امام حسن علیه السلام را در قماطی زرد فام ملفوف داشت و فاطمه روی با علی آورد و عرض كرد این مولود را نام بگذار فرمود من در تسمیه او بر رسول خدا پیشی نگیرم پس او را به حضرت رسول آوردند پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود من جامه زرد را نهی فرموده ام پس او را در قماطی سفید پیچیدند آن وقت پیغمبر امام حسن را فراگرفت و در گوش راستش اذان و در چپ اقامه گفت و زبان مبارك در دهانش گذاشت تا همی بمكید.

در خبر است امام حسن مانند جد و پدر طاهر و مطهر متولد شد و ناف بریده بود و در هنگام ولادت تسبیح و تهلیل همی گفت و قراءت قرآن فرمود بالجمله امیرالمؤمنین عرض كرد یا رسول الله نام این مولود چه باشد پیغمبر فرمود من در نام او از خداوند پیشی نگیرم.

فأوحی الله الی جبرئیل أنه قد ولد لمحمد ابن فاهبط فاقرأه السلام و هنئه و قل له: ان علیا منك بمنزلة هرون من موسی فسمه باسم ابن هرون.

یعنی خداوند تعالی جبرئیل را وحی فرستاد كه محمد را پسری متولد شد پس فرود شو و او را سلام برسان و تهنیت فرست و بگو علی ترا چنانست كه هرون موسی را پس این مولود را بنام پسر هرون بخوان [1] پس جبرئیل فرود شد و سلام خداوند



[ صفحه 121]



را برسانید و پیغمبر را تهنیت بگفت و پیام خدای را عرض داد رسول خدا فرمود نام پسر هرون چیست؟ عرض كرد شبر فرمود زبان من عربیست گفت او را حسن نام كن لاجرم پیغمبر او را حسن نام نهاد و بابو محمد مكنی ساخت و بروایتی ابوالقاسم كنیت داد و روز هفتم رسول خدا از بهر او گوسفندی عقیقه نمود و این دعا قراءت فرمود:

بسم الله عقیقة عن الحسن اللهم عظمها بعظمه و لحمها بلحمه و دمها بدمه و شعرها بشعره، اللهم اجعلها وقاء لمحمد و آله. آنگاه فرمود: كلوا و أطمعوا و ابعثوا الی القابلة برجل.

یعنی بخورید و اطعام كنید و یك ران آن را بقابله فرستید.

پس فرمود تا سر مباركش را بستردند و موی سرش را با نقره بمیزان بردند و صدقه دادند، دو گیسو از فراز سر او بگذاشتند و گوش راست را در فرود و گوش چپ را از فراز سوراخ كردند.

از ام الفضل زوجه ی عباس بن عبدالمطلب حدیث كرده اند كه می گوید یكروز بخدمت رسول خدا آمدم «و قلت یا رسول الله رأیت فی المنام كأن عضوا من أعضائك فی حجری قال تلد فاطمة غلاما فتكفلینه» عرض كرد در خواب مرا چنان نمودار شد كه عضوی از اعصای مبارك تو در كنار منست فرمود همانا فاطمه پسری می آورد و كفالت خدمت او را تو خواهی كرد این ببود تا حضرت فاطمه امام حسن را آورد رسول خدا او را بام الفضل سپرد تا شیر دهد و آن حضرت شیر قثم بن عباس را بنوشید و با قثم برادر رضاعی گشت.



[ صفحه 122]




[1] فيروزآبادي در قاموس ماده «شبر» مي نويسد: «شبر» مانند بقم و «شبير» مانند قمير و «مشبر» مانند محدث فرزندان هرون عليه السلام بوده گويند و بهمين نامها پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم حسن و حسين و محسن را ناميده بود.